ز سرم هزاران شور بود و ب یکباره جملگی کورشد دلم شادی نکرده در جوانی رنجورشد شدم پیرافتاده به کنعان چشمم یوسف را ندیده کورشد بوی پیراهن یوسف هم چشمم را شفا نمیدهد دیده ی دلم کور شده امید بر باد رفته را نشانه و بو بقا نمیدهد کودک دلم پیر شده و من پیرتر […]
نویسنده: مژگان کامرانی
آثار خانوم کامرانی را در این لینک دنبال کنید.
افرین🌹🌹🌹پراز احساس👏👏👏
مچکرم ❤
خیلی قشنگ بود💓👏