ز کل شادی های جهان کنج قلبم غمی خانه کرده ز مرغ های جهان آن مهاجرش در قلبم لانه کرده ز خوبی ها من بدتریتش را دیدم و بس ز حالم این روزها گویند شاه و گدا گریه کرده به چشم خود،دیده باشی باعقل به یقین رسیده باشی تمام ناممکن ها به ممکن کند تغییر […]
هر روز خدای قلبم خطابم میکردی امروز فهمیده ام هزاران خدا در سر داری هروز به عشق دعوتم میکردی و امروز فهمیدم دلی عشق پرور داری هر روز میشدم ز گفتارت بی نواتر امروز فهمیدم در هر گفته ات هزارحقه به سر داری هروز فکرم میرود چیست فرق بین خدایانت؟ یکی بهتر معجزه میکندیا آن […]
امشب شب عشق است و هردو حلقه داریم یکی در دستو یکی در چشمش او بهای حلقه ات را داده با چندتا سکه من جان رامیدهم تا نبیند همین یک قطره اشک را تو شادیو من دل آشوب تر تو جفت دستانت پراست و من ازهمیشه دست خالی تر به قدری محو نگاهش شدی ک […]
نه اینکه دلم بگیرد یادلخور باشم نه ولی دلم گیر شده به لبه بغض دلم هرچه دلم بیشترمیزند نخ کش ترمیشود میدانی درد ذره ذره آب شدن سخت ترازآنس ک بدانی نه اینکه هوای دلم ابری باشد نه من سالهاس ک با طوفان هم خانه ام سقف خانه ام شیب دار است کل وجودم سد […]
مقدمه افسردگی زمانی اتفاق میافتد که بروز نشانههای آن بیشتر از دو هفته طول بکشد که در این صورت میتوان آن را بیماری تلقی کرد. این مقاله به علایم بارز افسردگی و راههای فرار از آن پرداخته میشود چرا که این بیماری بسیار آزاردهنده است به گونهای که انسان افسرده گاهی اوقات آنقدر درگیر این […]
گفتم ز آشوبت هی میشوم بی قرارتر گفتا مگر ز حال تو میجوشم؟ گفتم ز زهر زبانت بی نوایم گفتا مگر من ز حالت خبردارم؟ گفتم درنبودت هی میشوم آب گفتا مگر وجودت در من اثردارد؟ گفتم ز چشمم افتاده ای چندیس گفتامگر من از بلندی حضر دارم؟ گفتم ز حالم بی خبرماندی چرا گفتا […]
دو چشمم خون است و رنگ در چهره ندارم دوستم مچ است و نای در زانو ندارم به مانند شیرم درنده افسوس ز کمر استخوان سالم نمانده در گلویم هزاران دادوبیداد افسوس زبانم لالِ لال مانده در سرم هی میکشم هزاران نقشه ی شوم افسوس سری برای آبرو نمانده بد زدو بد شکست بد ریخت […]
کاسه ی داغ تر از آش شده ام برای دلم هی صبح تا شب مغزم مجابش میکند همین که گیسوان سیاه شب را میبینم میگویم چرا؟ گاهی گمان میکنم دلم مسجد سر راهی است گمان کن بیایند بامقصد معلوم صرفا برای عرض تکلیف امامزاده هم ک باشی دلت میگیرد شده گیچ و مست خودتت باشی […]
امشب میخام از عشق بنویسم از کلمه ای ک دغدغه ای همه ی جهانیان است از کلمه ای ک هم میتواند ب عرشت برساند هم ب فرش عشق چیه هرفردی توزندگیش یه تعریفی ازش داره من یه دوستی داشتم میگف عشق مث شرابه هرچی ازش بگذره ناب تر میشه ولی من میگم شرابش ناب نابش […]
هوای غصه بر سر دارم و تا بنا گوش میخندم روزهای آخراست و از پایان بی او میترسم انگاری رفته باشی لب چشمه و بی آب برگردی از ادامه دادن زندگی بی او میترسم نه اینکه دوای دردهایم باشد یاپناه دست هایم باشد نه من از جانِ مانده در بدن بی او میترسم ساز نفس […]