این روزها سخت دلگیرم ته دلم پراز کینه شده اما خم به ابرویم نمی آورم هرچه را ک روح بازی کردم همه اش را جار زدن جوری روزگار زیرگوشم زده است ک نمیدانم چه برسرم آمده است مات دور ورم شده ام باهرکی میخندم یاد زجه های خنجرهایش میوفتم بی خبران نمیدانند ولی من دیده […]
این روزها به طور عجیبی خسته ام انقدر خسته ک حوصله ی اشک های مزاحم را روی گونه ام ندارم گیچ خوابم بهت زده ی همه ی دنیا همه ی اتفاقات ریزو درشت روزگارم را دوره میکنم آخ نمیدانی چه بی مهری ها ک نکردن آخ نمیدانی چگونه دلی را ک دودستی تقدیمشان کردم چه […]